ساعت به ساعت روز عاشورا چگونه گذشت؟
تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۸۵۳۸۹۸
او مطرح کرد که می شود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ حرف های مقتل نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند. بر اساس محاسبات علمی دکتر احمد بیرشک، عاشورا در گاه شماری شمسی ۲۱ مهر سال ۵۹ هجری شمسی می شود. او نوشت که تاریخ شمسی هم که مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و می شود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ حرف های مقتل نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
زنده یاد دکتر احمد بیرشک، بنیانگذار مجموعه مدارس نمونه «هدف» بود. او در سال ۱۳۲۱ پس از آنکه دانشگاه تهران از وزارت معارف جدا شد، او به عنوان رئیس دانشگاه تهران انتخاب شد.او ریاضی دانی بزرگ بود که تقویم ایرانی را تصحیح کرد. یکی از مهمترین تحقیقات دکتر احمد بیرشک، استخراج گزارش ساعت به ساعت از روز عاشورا بر اساس مقاتل است. او که ۱۴ فروردین ۱۳۸۱ درگذشت، دستور داده بود روی قبرش بنویسند: « افتخارم این است که: خوشه چین فضل بزرگان بوده ام»
زنده یاد دکتر احمد بیرشک، در این روز عاشورا یادش گرامی باد
در پژوهش علمی دکتر بیرشک، اوقات شرعی روز ۲۱ مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر ۳-+ دقیق اختلاف می تواند داشته باشد) استخراج شده و روایات مقتل نگارها با این ساعت های تقریبی تهیه و تنظیم شده است:
اذان صبح؛ 5:47 بامداد
امام (ع) بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد. و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری»
آن طرف نماز را به امامت عمر سعد خواند و بع از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.
ساعت 6 صبح
امام حسین دستور داد تا اطراف خیمهها خندق بکنند و آن را با خاربوتهها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.
ساعت7 صبح
کمی بعد از طلوع آفتاب امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. روبهروی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبهای خواند. صفات و فضایل خودش و پدر و برادرش را یادآوری کرد و اینکه کوفیان به امام نامه نوشتهاند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکردهاند؟ آنها انکار کردند. امام نامههایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است. یکی از سران جبهه مقابل از امام پرسید چرا حکم ابنزیاد را نمیپذیرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمیرهاند؟ اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: «الا و ان الدعی بن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات مناالذلة ... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است، من را بین کشته شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است.» سخنرانی امام حدوداً نیم ساعت طول کشیده است.
ساعت8 صبح
چند نفر از اصحاب خطاب به کوفیان سخنان مشابه امام گفتند؛ ازجمله بُرَیر که «سید القرآء» (آقای قرآنخوانها)ی کوفه بود و زهیربن قین. بعد از سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر داد. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله حُر و فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند.
ساعت 9 صبح
شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا اینقدر تعلل میکند؟ عمر سعد نخستین تیر را به سمت سپاه امام رها کرد و خطاب به لشکریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» بعد از انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. امام به یارانش فرمودند: «اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چارهای جز پذیرش آن نیست، آماده شوید.» چند نفر از سپاه امام در این تیرباران کشته شدند. (تعداد شهدا در حمله اول 50 نفر ذکر شده است.)
ساعت 10 صبح
بعد از تیراندازی، «یسار»، غلام «زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابنزیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امامحسین نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشندهای باشی»؛ عبدالله آن دو نفر را کشت، البته انگشتان دست چپش قطع شد.
بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین حمله کرد؛ اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزهها حمله را دفع کردند. همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمان رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت و بعد از عقبنشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد 500 تیرانداز فرستاد که دوباره سپاه امام را تیرباران کردند و در پی آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر 23 اسب لشکریان امام تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح آن نفرات را 50 نفر و ابنشهرآشوب 38 نفر ذکر کرده است. اولین شهید، ابوالشعثا بود که هشت تیر انداخت و پنج نفر از دشمن را کشت. امام او را دعا کرد. گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام حمله کنند که زهیر و 10 نفر به آنها حمله کردند.
ساعت 11 صبح
بعد از این حملات، امام دستور تکتک به میدان رفتن را به یاران داد. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زندهاند نگذارند کسی از بنیهاشم به میدان برود. یکی از نخستین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش میتوانستم وصیتهای تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسین را نشان داد و گفت: وصیت من این مرد است. یک بار هم هفت نفر از اصحاب امام در محاصره واقع شدند، حضرت عباس محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد.
اذان ظهر؛ ساعت 12:50
حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد، چون که نوشتهاند امام خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمیشود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر میکنی نماز شما قبول میشود و نماز پسر پیامبر(ص) قبول نمیشود؟» و به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب شهید شد. امام از شهادت حبیب متاثر شد و برای نخستینبار در روز عاشورا گریست؛ رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو میگذارم.» امام نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعیدبن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟»
ساعت 13
30 نفر از اصحاب امام تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند. بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنیهاشم رسید. نخستین نفر، حضرت علیاکبر، پسر امامحسین بود. البته برخی عبدالله بن مسلم بن عقیل را نخستین شهید بنیهاشم میدانند که ظاهرا جناب عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانهای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنیهاشم گران آمد، دستهجمعی بر اسب سوار شده و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود: «ای پسرعموهای من بر مرگ صبر کنید؛ به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.»
ساعت 14
عاقبت امام حسین و حضرت عباس تنها ماندند. عباس اجازه میدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خیمهها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس دلاور در حالی که با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله سراسیمه خود را بر پیکر قطعهقطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود: «اکنون دیگر پشتم شکست.»
ساعت ۱۵
امامبه طرف خیمهها برگشت تا خداحافظی بکند. همچنین پیراهنش را پارهپاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنهاش نکنند. وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخوارهاش علیاصغر را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله شهید شد. امام به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان میشد. بعضی تیر میانداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب میکردند. شمر و 10 نفر به مقابله امام آمدند. بعد از شهادت امام، بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد. در مقاتل نوشتهاند زمانی که امام در آستانه شهادت بود کسی جرات نمیکرد به سمت ایشان برود؛ اهل حرم از صدای اسب ایشان ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن دوید و به طرف مقتل امام آمد؛ او را در بغل عمویش کشتند. امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند: «خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!»
اذان عصر؛ ساعت 16:06
وقت شهادت امام را وقت نماز عصر گفتهاند. شمر میان کسان بانگ زد که «وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!» حمیدبن مسلم گوید: «در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امامفروبرد...»
ساعت ۱۷
بعد از شهادت امام عدهای لباسهای آن حضرت را غارت کردند که نوشتهاند تمام این افراد بعدها به مرضهای لاعلاج دچار شدند. غارت عمومی اموال امام حسین و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبانی برای خیمهها گذاشت. یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بنمطاع بعد از شهادت امام به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام جنگید تا شهید شد. نزدیک غروب آفتاب سر امام را جدا میکنند و به خولی میدهند تا همان شبانه برای ابنزیاد ببرد. بعد به دستور عمر سعد بر بدن مطهر امام و یارانش اسب میدوانند.
اذان مغرب؛ ساعت 18:49
درحالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را میداده، سنان بن انس بین مردم میتاخته و رجز میخوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید؛ چرا که من بهترین مردمان را کشتهام!»
نقاشی "عرش بر زمین افتاد" با موضوع آخرین ساعات زندگی امام حسین (ع) اثر حسن روحالامین
هیچ روزی مانند روز تو نیست
بدون شک مصیبت سیدالشهدا (علیه السلام) بزرگترین مصیبت در عالم است و هیچ روز و سرنوشتی مانند روز و سرنوشت امام حسین نیست.
جمله « لا یوم کیومک یا اباعبدالله؛ هیچ روز و سرنوشتی مانند روز و سرنوشت تو نیست ای ابا عبدالله» را زیاد شنیده ایم. اما شاید تا الان نمی دانستیم که این جمله از دهان مبارک امام حسن مجتبی (علیه السلام) خطاب به برادر خود گفته شده است.
در روایتی از امام باقر(علیه السلام) به نقل از جدشان بیان شده است:
روزی امام حسین(علیه السلام) به نزد امام حسن(علیه السلام) آمد، وقتی چشمش به برادر افتاد گریه کرد، امام حسن(علیه السلام) از برادرش علت گریه کردن را جویا شد. امام حسین(علیه السلام) فرمود: گریه ام برای رفتار بدی است که با تو می شود.
امام حسن فرمود: ظلم و ستمی که بر من می شود همین زهری است که به من داده می شود و به سبب آن به قتل می رسم،ولی بدان که لا یوم کیومک یا اباعبدالله؛ هیچ روز و سرنوشتی مانند روز و سرنوشت تو نمی باشد ای ابا عبدالله زیرا روزی بر تو خواهد آمد که سی هزار نفر از مردمی که خود را مسلمان می دانند و مدعی هستند که از امت جد ما محمد (صلی الله علیه و آله) می باشند، تو را محاصره می نمایند و برای کشتن تو و جسارت به اهل بیت تو و اسارت خاندان تو و غارت اموال آنها اقدام می نمایند. در این هنگام است که خداوند لعن خود را بر خاندان امیه فرو فرستد و از آسمان خون و خاکستر فرو ریزد و همه مخلوقات حتی حیوانات درنده در بیابان ها و ماهیان در دریاها بر مصیبت تو گریه کنند»
/6262
کد خبر 1546380منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: علیه السلام روز عاشورا عبدالله بن شهادت امام امام حسین سپاه امام مانند روز نوشته اند بنی هاشم امام حسن هیچ روز شهید شد کشته شد عمر سعد خیمه ها چند نفر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۸۵۳۸۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یک فرمانده سپاه : در فکر نوجوان ما یک سری یافتههای غلط و دروغ که دشمن روی کار آن کار کرده، تثبیت شده
سردار حسن شاهوارپور در مراسم تجلیل از معلمان نمونه استان خوزستان که امروز (۱۹ اردیبهشتماه) در اهواز برگزار شد، اظهار کرد: امام خمینی (ره) سکان دار انقلاب اسلامی بود که بعد از پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) به عنوان شخصیت نمونه و بینظیر در طول تاریخ ظهور و بروز پیدا کرده است. قبل از ظهور امام زمان (عج) شخصیتی مانند امام (ره) ظهور و بروز پیدا کرد. ایشان هم علوم و معارف دینی را موشکافی میکرد و هم در حوزه حکمرانی بر مبنای مکتب شیعه وسط میدان آمد و تحول عظیمی را پایهگذاری کرد که امروز منشاء همه تحولات دنیا شده است.
به گزارش صدای ایران از ایسنا،وی افزود: امروز حرکت امام (ره) در دنیا حرف اول را میزند و یکی از دغدغهمندیهای اصلی همه قدرتمندان دنیا حرکت توفندهای بود که با هدایتها و حرکت امام شکل گرفت. امام (ره) یک معلم به تمام معنا بود. زمانی که خبر شهادت فرزند ارشدشان را به ایشان دادند سر کلاس درس بود، اما درس را قطع نکرد و ادامه داد.
فرمانده سپاه حضرت ولیعصر (عج) خوزستان با اشاره به جنایاتی که در غزه رخ میدهد، گفت: مکتبی که امام (ره) ارائه داد برای جلوگیری از این اقدامات ضدبشری و برای معرفی انسانیت به معنای واقعی به همه جوامع و طی مسیر الهی است بنابراین امام (ره) حرمت معلمی را با ساخت انسان آغاز کرد.
شاهوار پور با اشاره به اقدامات شهید مطهری بیان کرد: زمانی که آقای مطهری شهید شد، امام (ره) فرمود شهید مطهری حاصل عمر من است. شهید مطهری محتواهای عمیق در دفاع از مکتب اسلام تهیه کرد و کرسی گرفت و جبههای علیه تفکری که میخواست اسلام، تفکر اسلامی و انسانیت را منکوب کند ایجاد کرد و این تفکر با پیروزی انقلاب اسلامی ادامه یافت و دشمن متوجه شد کجا و چگونه باید هدف قرار میگرفت و برای همین شهید مطهری ترور شد.
وی عنوان کرد: در طول زمان تلاشهای زیادی شد تا این حرکت ادامه یابد، اما متاسفانه در تب و تاب حرکت دولتها آدمهایی آمدند و این حرکت گاهی متوقف و گاه سرکوب میشد. آموزش و تربیت مکمل یکدیگر هستند و از هم جداشدنی نیستند.
فرمانده سپاه حضرت ولیعصر (عج) خوزستان گفت: کشته شدن آدمها در غزه را میبینیم و این محصول آموزش صرف است و روح انسانی در کنار آن نیست؛ بنابراین باید تعلیم و تربیت کنار یکدیگر و با نیازهای روز و منطبق با نیازهای جوان باشد. متاسفانه در دوران کرونا سکتهای در حرکتها داشتیم و محصول این سکته و عدم ارتباط معلم با دانشآموز، فتنه سال ۱۴۰۱ و دیوار بیاعتمادی بین معلم، پشتیبان معلم، حاکمیت و دانشآموز شد.
وی با بیان اینکه در بخش آموزش بسیار عقب هستیم، افزود: چقدر هزینه دادیم تا این اوضاع را برگردانیم. هنوز هم در فکر نوجوان ما یک سری یافتههای غلط و دروغ که دشمن روی کار آن کار کرده، تثبیت شده است که باید اصلاح شوند. این موضوع به مجاهدت معلمان برمیگردد و خوشبختانه در خوزستان حرکتهای خوبی شروع شده است و امیدواریم با همت و روحیه جهادی، شاهد تحولات روزافزون در بخش آموزش، معرفتی و تربیتی باشیم.
شاهوار پور گفت: در بسیج در حال مطرح کردن بحث مدرسه مسجدمحور هستیم یعنی پلی بین مدرسه و مسجد برقرار و ارتباط تنگاتنگ شود تا برای پشتیبانی در همه حوزهها از جمله مسائل تربیتی انجام شود. بسیاری از مدارس شرایط خوب و شأنیت ندارند و به پشتیبانی نیاز دارند که از این طریق امکانپذیر است.